امروزه از هر دانشآموز در کلاس انتظار میرود که ساکت، خوشرفتار و مۆدب باشد. به نظر نمیرسد در چنین محیطی شور و هیجان لازمه یادگیری وجود داشته باشد. (اگرچه بسیاری از معلمان شیوههایی را برای ایجاد سرگرمی و انرژی در کلاس به کار میبرند تا دانشآموزان بسیاری از این انرژی روحیه گرفته و به کار ادامه دهند.) منفعلبودن مخالف روحیه کودکی و نوجوانی است. نوجوانی به ویژه سن شور و احساسات است، پسران و دختران مشتاقانه میطلبند تا در یادگیری ها و تجربیاتی پرشور با یکدیگر به رقابت بپردازند. با اطلاع و آگاهی از ویژگیهای این دوره از زندگی و نیز نیازهای مربوط به آن معلمان میتوانند هوش، روحیه و مهارت های دانشآموزان خود را گسترش دهند.
بنابراین اگر کودکان و نوجوانان شما با اشتیاق از خواب بیدار نمیشوند که بگویند، آخ جون در مدرسه، مشکلی در کار است. مسلماً بسیاری از دانشآموزان مدرسه را دوست دارند. بچهها در همه سنین شور و شوق خاصی برای یادگیری دارند، اما این شور و اشتیاق به ندرت در مسیری است که ما می خواهیم.
توده انبوهی از دانشآموزان بیشتر اوقات خود را در مکان های نمایش ویدئویی میگذرانند تا در مدرسه. اگر بخواهیم از این عده به عنوان شاگردان گریزپا از مدرسه صرفنظر کنیم، اما نمیتوانیم آن دسته از دانشآموزان باهوشی را که میگویند ما از طریق صفحه نمایشگر کامپیوترهای خانگیمان بیشتر چیز یاد میگیریم تا مدرسه صرفنظر کنیم.
این واقعیتها به ما میفهماند که قسمتی از تعلیم و تربیت نابسامان است. جوانان و به ویژه نوجوانان دارای شور و اشتیاقی هستند که آنان را قادر به انجام کارهایی که اهمیت واقعی دارند میکند، هدف و مقصودی که در یک اتاقک نمایش ویدئویی به دست نمیآید. در صورتی که فرصت و جهتی را که خواستارند در کلاس درس به دست میآورند، مسلماً وقت خود را صرف کارهای خلاق گروهی و اجتماعی مفید خواهند کرد و اگر چنین فرصتهایی به آنان داده نشود انرژی خود را به شکل سوءرفتار و ایجاد مسأله بروز میدهند.
توجه به نکات زیر ضروری است:
1: دانشآموزان فعالیتهایی را دوست دارند که سرگرمکننده، جذاب و رقابتی باشد.
2: دانشآموزان از فعالیتهای خستهکننده بیزارند.
3: در صورتی که خستگی تداوم یابد آن ها سرگرمیها و کارهایی از خود بروز میدهند که معمولاً موردپسند ما نمیباشد. این نکات را از آغاز تاریخ یا حداقل چندین قرن پیش شناختهایم اما اغلب به آن ها فکر نمیکنیم.
چگونه مدرسه را جالب و ارزشمند کنیم:
فرض کنیم که درصد بالایی از دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند و در این مورد که مواد درسی را نیز مفید به حال خود نمیدانند با هم توافق داشته باشیم. حال باید فکر کنیم که چگونه مدرسهای مطلوب برای دانشآموزان بسازیم که آن را دوست داشته باشند.
باید راه کارهایی را کشف کنیم که بتواند دانشآموزان را جذب نموده و آنان را با میل و رغبت در محیط مدرسه نگاه دارد. راه کارهای پیشنهاد شده از پنج قسمت تشکیل شدهاند.
این پنج قسمت عبارتند از:
1- مشخص کنید که دانشآموزان در چه مقطع سنی رشدی هستند. در چه مواردی ناتوان و چه مواردی توانا هستند.
به چه چیزهایی علاقهمندند و برای چه کارهایی مستعدند.
2- مشخص کنید که نیازهای دانشآموزان چیست؟ چه چیز را ترجیح میدهند و سپس رهنمودهای آموزشی را با این نیازها و اولویتها وفق دهید.
3- دانشآموزانتان را در انتخاب فعالیت ها و موضوعات و عناوین درسی یاری دهید.
4- به موضوعات و عناوینی که بطور طبیعی از جذابیت برخوردار نیستند کمی چاشنی اضافه کنید (آن ها را دوستداشتنی کنید) و نیز میتوانید برای دانشآموزان از کارآیی و مفیدبودن مطالب صحبت کنید.
5 - با تناسب مواد درسی از روش های تسهیلکننده آموزشی بهره بگیرید.
حال این پنج نکته را به تفصیل بررسی میکنیم:
1: دریابید که دانشآموزان شما در کدام مقطع رشدی هستند؟ میتوانید خصوصیات رشدی همه مقاطع را مطالعه کنید و با در نظر گرفتن مقطعی که در آن مشغول به آموزش هستید تنها ویژگیهای مربوط به دانشآموزان خود را مطالعه نمایید.
ـ مقطع ابتدایی:
(کلاسهای اول تا سوم ابتدایی) کودکان در بدو ورود به مدرسه سرشار از انرژی زندگی و اشتیاق یادگیری میباشند. غالباً بسیار دوستداشتنیاند. آن ها به هر مطلبی که شما ارایه کنید علاقهمند میشوند. به داستان موسیقی و فعالیتهای موزون علاقه دارند. دختران از نظر زمانی پیشرفتهترند و چنین تصوری را ایجاد میکنند که از لحاظ هوشی نیز برترند در حالی که ممکن است وماً چنین نباشد. تا سن هفت سالگی همانطوری که روانشناس سوئیسی، ژان پیاژه میگوید در مرحله پیش عملیاتی هستند. در این مرحله قادر به استدلال منطقی نمیباشند.
صفحه اصلي > مرکز یادگیری > دانش افزایی > مدرسه ها > استانداردهای آموزشی
تاریخ : چهارشنبه 1392/10/11
مدرسه را برای دانش آموزان جذاب کنیم
امروزه از هر دانشآموز در کلاس انتظار میرود که ساکت، خوشرفتار و مۆدب باشد. به نظر نمیرسد در چنین محیطی شور و هیجان لازمه یادگیری وجود داشته باشد. (اگرچه بسیاری از معلمان شیوههایی را برای ایجاد سرگرمی و انرژی در کلاس به کار میبرند تا دانشآموزان بسیاری از این انرژی روحیه گرفته و به کار ادامه دهند.) منفعلبودن مخالف روحیه کودکی و نوجوانی است. نوجوانی به ویژه سن شور و احساسات است، پسران و دختران مشتاقانه میطلبند تا در یادگیری ها و تجربیاتی پرشور با یکدیگر به رقابت بپردازند. با اطلاع و آگاهی از ویژگیهای این دوره از زندگی و نیز نیازهای مربوط به آن معلمان میتوانند هوش، روحیه و مهارت های دانشآموزان خود را گسترش دهند.
بنابراین اگر کودکان و نوجوانان شما با اشتیاق از خواب بیدار نمیشوند که بگویند، آخ جون در مدرسه، مشکلی در کار است. مسلماً بسیاری از دانشآموزان مدرسه را دوست دارند. بچهها در همه سنین شور و شوق خاصی برای یادگیری دارند، اما این شور و اشتیاق به ندرت در مسیری است که ما می خواهیم.
مدرسه را برای دانش آموزان جذاب کنیم
توده انبوهی از دانشآموزان بیشتر اوقات خود را در مکان های نمایش ویدئویی میگذرانند تا در مدرسه. اگر بخواهیم از این عده به عنوان شاگردان گریزپا از مدرسه صرفنظر کنیم، اما نمیتوانیم آن دسته از دانشآموزان باهوشی را که میگویند ما از طریق صفحه نمایشگر کامپیوترهای خانگیمان بیشتر چیز یاد میگیریم تا مدرسه صرفنظر کنیم.
این واقعیتها به ما میفهماند که قسمتی از تعلیم و تربیت نابسامان است. جوانان و به ویژه نوجوانان دارای شور و اشتیاقی هستند که آنان را قادر به انجام کارهایی که اهمیت واقعی دارند میکند، هدف و مقصودی که در یک اتاقک نمایش ویدئویی به دست نمیآید. در صورتی که فرصت و جهتی را که خواستارند در کلاس درس به دست میآورند، مسلماً وقت خود را صرف کارهای خلاق گروهی و اجتماعی مفید خواهند کرد و اگر چنین فرصتهایی به آنان داده نشود انرژی خود را به شکل سوءرفتار و ایجاد مسأله بروز میدهند.
توجه به نکات زیر ضروری است:
1: دانشآموزان فعالیتهایی را دوست دارند که سرگرمکننده، جذاب و رقابتی باشد.
2: دانشآموزان از فعالیتهای خستهکننده بیزارند.
3: در صورتی که خستگی تداوم یابد آن ها سرگرمیها و کارهایی از خود بروز میدهند که معمولاً موردپسند ما نمیباشد. این نکات را از آغاز تاریخ یا حداقل چندین قرن پیش شناختهایم اما اغلب به آن ها فکر نمیکنیم.
چگونه مدرسه را جالب و ارزشمند کنیم:
فرض کنیم که درصد بالایی از دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند و در این مورد که مواد درسی را نیز مفید به حال خود نمیدانند با هم توافق داشته باشیم. حال باید فکر کنیم که چگونه مدرسهای مطلوب برای دانشآموزان بسازیم که آن را دوست داشته باشند.
باید راه کارهایی را کشف کنیم که بتواند دانشآموزان را جذب نموده و آنان را با میل و رغبت در محیط مدرسه نگاه دارد. راه کارهای پیشنهاد شده از پنج قسمت تشکیل شدهاند.
این پنج قسمت عبارتند از:
1- مشخص کنید که دانشآموزان در چه مقطع سنی رشدی هستند. در چه مواردی ناتوان و چه مواردی توانا هستند.
به چه چیزهایی علاقهمندند و برای چه کارهایی مستعدند.
2- مشخص کنید که نیازهای دانشآموزان چیست؟ چه چیز را ترجیح میدهند و سپس رهنمودهای آموزشی را با این نیازها و اولویتها وفق دهید.
3- دانشآموزانتان را در انتخاب فعالیت ها و موضوعات و عناوین درسی یاری دهید.
4- به موضوعات و عناوینی که بطور طبیعی از جذابیت برخوردار نیستند کمی چاشنی اضافه کنید (آن ها را دوستداشتنی کنید) و نیز میتوانید برای دانشآموزان از کارآیی و مفیدبودن مطالب صحبت کنید.
5 - با تناسب مواد درسی از روش های تسهیلکننده آموزشی بهره بگیرید.
حال این پنج نکته را به تفصیل بررسی میکنیم:
1: دریابید که دانشآموزان شما در کدام مقطع رشدی هستند؟ میتوانید خصوصیات رشدی همه مقاطع را مطالعه کنید و با در نظر گرفتن مقطعی که در آن مشغول به آموزش هستید تنها ویژگیهای مربوط به دانشآموزان خود را مطالعه نمایید.
ـ مقطع ابتدایی:
(کلاسهای اول تا سوم ابتدایی) کودکان در بدو ورود به مدرسه سرشار از انرژی زندگی و اشتیاق یادگیری میباشند. غالباً بسیار دوستداشتنیاند. آن ها به هر مطلبی که شما ارایه کنید علاقهمند میشوند. به داستان موسیقی و فعالیتهای موزون علاقه دارند. دختران از نظر زمانی پیشرفتهترند و چنین تصوری را ایجاد میکنند که از لحاظ هوشی نیز برترند در حالی که ممکن است وماً چنین نباشد. تا سن هفت سالگی همانطوری که روانشناس سوئیسی، ژان پیاژه میگوید در مرحله پیش عملیاتی هستند. در این مرحله قادر به استدلال منطقی نمیباشند.
مدرسه را برای دانش آموزان جذاب کنیم
قبل از هفت سالگی آن ها در به خاطر سپردن توالی رویدادها، درک قواعد و قوانین، توضیح همبستگی و ارتباط وقایع، فهم اعداد و رابطه اعداد با یکدیگر، فهم کامل بیان دیگران از جمله بیان معلم خود ضعیف میباشند. آنان به طور قابل ملاحظهای با دیگران کنار میآیند حتی با وجودی که گهگاهی با بزرگترها درگیر میشوند زود خسته میشوند و نیاز به استراحتهایی بین درس دارند. تمایز زیادی بین موقعیت کار و بازی قائل نیستند.
در حدود هفت سالگی به طور قابل توجهی رشد یافتهتر میشوند پس از هفت سالگی قادرند رابطه جزء با کل را دریافته و در نتیجه استدلال منطقی را درک کنند. با وجودی که قبل از این سن استدلال آن ها بر مبنای حضور فیزیکی شئی و شهود انجام میگرفت (برای مثال آن ها استدلال میکنند که حرکت خورشید به خاطر این است که باد آن را به جلو میراند).
پس از سن هفت سالگی قادرند مفاهیم و رابطه اعداد را درک کرده و نیز مفاهیمی همچون شب و روز را بفهمند. در کلاس دوم آن ها از بازی های همچون قایمباشک و گرگم به هوا لذت میبرند. آن ها معماها، چیستان و بازی های حدسزدنی را دوست دارند. هرچند آنان قوانین بازی را یاد میگیرند اما پیروی از قوانین بازی برایشان مشکل است. بین افسانه و حقیقت فرق زیادی نمیگذارند. از دیگر همسالان تقلید میکنند. از نظر آن ها رفتار ناپسند رفتاری است که بزرگترها دوست ندارند و گناه آن چیزی است که به وسیله دیگران سرزنش و تنبیه شود.
قبل از آنکه مدرسه ابتدایی را ترک گویند، اجتماعی شدهاند و اعمالی همچون رعایت نوبت، اجازه گرفتن (دست بلند کردن) به هنگام صحبت و در صف ایستادن و صبور بودن را یاد گرفتهاند. آن ها در این سن به توجه و احساسات دیگران پاسخ میگویند.
ـ مقطع ابتدایی دوم:
کلاسهای چهارم و پنجم. همراه با رشد کودکان به تدریج وابستگی آنان به دیگران کاهش مییابد. ولی هنوز خواهان توجه و علاقه معلم نسبت به خود میباشند. توانایی تفکر منطقی در این سنین افزایش مییابد. همچنین تفکر عینی داشته و قادر به تفکر مجرد نمیباشند. از نظر اجتماعی، از زبان بحث و مجادله استفاده میکنند. برخی از آنان بدلحن و پرسروصدا به نظر میآیند. در این سنین دوست دارند به صورت گروهی بازی کنند و اغلب در بازی های رقابتی شرکت میکنند، پذیرفتن شکست برایشان دشوار است. بعد از یک ناکامی اغلب گریه میکنند و کجخلقی نشان میدهند.
آنان وم وجود و اجرای قوانین را در کلاس و در بازی تشخیص میدهند. دیگر به طور چشمبسته از معلم پیروی و اطاعت نمیکنند، ممکن است با آموزگار به بحث و مجادله بپردازند. آنان از اهمیت راستگویی و صداقت آگاهند، به ویژه نقش خود را در روابط با دیگران درک میکنند، تشخیص بین خوب و بد بهطور آشکاری در رفتار آنان مشهود است. احترام متقابل را درک کرده و همراهی دیگران را میطلبند. آنان از شرکت در گروه ها، دستجات، باشگاه ها و انجمنها و نامگذاری بر گروه لذت میبرند. رفتارهای آنان بازتابی از رفتار همسالانشان میباشد.
ـ مقطع راهنمایی:
(سن بین 12 تا 14 سالگی): معلمان در این مقطع سنی میبایست از تجربه و مهارت زیادی برای تدریس شایسته و ایجاد ارتباط خوب با دانشآموزان برخوردار باشند. تغییرات بدنی (جسمی) این دانشآموزان را گیج، نگران، برانگیخته و مرعوب میکند. کشف حقایق جدید درباره جنس مخالف باعث تحریک و هیجان آنان میگردد. احساس جدایی از والدین ترس و گمگشتگی را در آنان باعث میشود در عین این که حمایت بزرگسالان و والدین را میخواهند و طلب استقلال و عدم وابستگی دارند اما به خاطر کسب استقلال با والدین در ستیزند.
علاوه بر این آنان نیاز به سازش با برنامه تحصیلی، شیوههای تدریس معلمان و سازمان مدرسه را دارند. همه این عوامل در یادگیری آن ها دخالت میکند. به تدریج حالت سرکشی پیدا کرده و نسبت به قوانین دیگران مخالفت نشان میدهند. ترس از معلم کاهش یافته و احترام نسبت به معلمانی که آنان را درک میکنند افزایش مییابد. از نظر ذهنی قابلیت فوقالعادهای مییابند یعنی قدرت تفکر مجرد یا انتزاعی پیدا میکنند با وجودی که از خرد و عقل بزرگسالان برخوردار نمیباشند اما هوش آنان به همان اندازه کارآمد خواهد بود.
آنان میتوانند مفاهیمی همچون عشق، لذت، صداقت، وفاداری، اعداد منفی، نیرو ، سرعت ، زمان و ذرات اتمی را فهمیده و به کار برند. همچنین میتوانند درباره مفاهیم انتزاعی بیندیشند.
- مقطع دبیرستان:
(کلاسهای اول، دوم تا سوم دبیرستان از سن 15 تا سالگی): قبل از ورود به دبیرستان نوجوان قادر است به تفکر عمیق بپردازد و تمایل به استدلال نظری از خود نشان میدهد. او میتواند به امکانات و حقایق بیندیشد و خوب و بد را به نحو احسن از هم تمیز دهد. قوای عقلانی او سبب آرمانگرایی نوجوانی میگردد. افکار منطقی پدیدار میشود برای مثال اگر من چنین و چنان کنم، بنابراین چنین و چنان اتفاق میافتد. علاقه به طبیعت و اجتماع نسبتاً اوج گرفته و سبب پیدایش احساس عدم کفایت و ناتوانی در مقابله با دنیای پیرامونشان میگردد.
مساله تنبیه را با در نظرگیری عواملی چون قصد و نیت، سن فرد خاطی، میزان اعمال قبلی فرد بررسی میکنند و بسیاری از قوانین را غلط دانسته و به همین جهت دست به قانونشکنی میزنند. این نوجوانان قادرند نقطه نظرهای دیگران را درک و عقاید را سبک و سنگین کرده و انتخاب کنند. آن ها نمیتوانند درک کنند که چرا همه چیز در حد ایدهآل نیست.
برای مثال ت ها، نهادها، روابط انسانی و نظایر آن، به همین دلیل نسبت به همه این موارد انتقاد شدیدی ابراز میکنند. گرچه رفتار دانشآموزان حاکی از تبعیت از هنجارهای اجتماعی موجود میباشد دانشآموزان ممکن است ارزش ها و ساختارهای اجتماعی را رد و انکار کنند، به تدریج که به سالهای آخر دبیرستان میرسند از نظر احساسات پختهتر شده و به نوعی از نظر جسمی و احساسی به آرامش میرسند.
ویژگی آیندهنگری در آنان دیده میشود. ارتباط جدیدی با بزرگسالان شروع شده، حالت عشق و نفرت قبلی رنگ میبازد و آنان در عین احترام به بزرگسالان با اجتماع خود همبستگی بیشتری مییابند. اما برخی به طور تاسفانگیزی از مسیر اصلی آموزش منحرف میشوند
در این مرحله معلمان میتوانند با شاگردان خود به صورت یک همکار رفتار نموده و به آنان اختیار تصمیمگیری درباره مواد درسی مورد آموزش را بدهند. دانشآموزان با چنین عملکردی معلمان خود را به عنوان الگو و نمونه رفتاری قرار میدهند.
اولویتها و نیازهای دانشآموزانتان را بشناسید و رهنمودهای آموزشی را با این شناختها سازش دهید. در دهههای اخیر تدریس به طور روزافزونی مشکل تر شده است این امر به دلیل تغییر نگرش نوجوانان نسبت به قدرت (توانمندی های) بزرگسالان و نیز ارزش مدرسه است.
چندین سال قبل ویلیام گلاسر (1990) روانپزشک مشهور، تدریس را به عنوان مشکل ترین حرفه و شغل توصیف نموده است. او برای معلمان سطوح راهنمایی و دبیرستان شدت کار را بیشتر میداند.
او میگوید چون معلمان دوره راهنمایی و دبیرستان اشتیاق بیشتری برای کار با دانشآموزان موفق دارند،با برخورد با دانشآموزان کم تلاش در این مقاطع روز به روز بیشتر ناامید میگردند.
گلاسر میگوید: هنگام گفتگو با صدها معلم دریافتم که مشکل آنان نبود انضباط در کلاس و یا اعتراض دانشآموزان نسبت به آموزگاران نیست بلکه آن ها احساس میکنند نتوانستهاند شاگردان خود را به تلاش وادارند.
اکثر دانشآموزان به اعتقاد آنان فقط در نیمی از فعالیتهای کلاس شرکت نموده و غالباً تکالیف خود را انجام نمیدهند. با دانشآموزان نیز صحبت کرده و متوجه شدم که دلیل عدم همکاری و عدم انجام تکالیف کلاس سخت و دشوار بودن تکالیف نیست بلکه کسلکنندگی تکالیف است.
بدین ترتیب معلم و شاگردان در دام پیچیدهای گرفتار آمدهاند. دانشآموزان مطالب درسی برایشان خستهکننده است و هیچ فایدهای در یادگیری این مطالب نمیبینند. از طرف دیگر معلمان در راه کوشش برای وادار کردن آن ها به یادگیری تنها، کار را بدتر میکنند.
در حین تنبیهها و تمهیدات معلمان فاصله دانشآموزان با شخصی که به کمک آن ها برای یادگیری آمده یعنی معلم زیادتر میشود. همه این عوامل باعث ناامیدی طرفین (معلم و شاگرد) شده و امید به بهبود اوضاع را کاهش میدهد. در حالی که راه خروج از این دام درست در مقابل چشم ماست. این راه چیزی نیست به غیر از برآورده ساختن نیازهای دانشآموزان، توجه به نیازهای دانشآموزان هم باعث تشویق و ایجاد انگیزه در دانشآموزان میشود و هم سبب آسودگی خاطر معلمان میگردد.
نیازهای دانشآموزان:
دانشآموزان به چه چیزی احتیاج دارند؟
نیازهای آنان در ارتباط با مدرسه و کلاس درس عبارتند از:
1- امنیت
2- امید
3- پذیرش و مقبولیت
4- شأن و احترام
5- قدرت
6- لذت و سرگرمی
7- شایستگی
این نیازها با علایق یا خواستها متفاوتند زیرا آن ها تمنای مدام دانشآموزان هستند. برای مثال پذیرش و مقبولیت، هنگامی که دانشآموز احساس کند از طرف معلم مورد پذیرش نمیباشد ضمن احساس بیاتکایی و بیاهمیت بودن سعی خواهد کرد که مقبولیت و پذیرش را از همسالان و شاید برخی از همسالان نامناسب خود دریافت کند که نتیجهای جز دردسر برای معلم ببار نمیآورد. برخلاف نیازها، خواست ها یا علایق شامل مواردی است که ما دوست میداریم و فقدان آن ها ما را با مشکل جدی مواجهه نخواهد کرد.
برای مثال دوست داریم به دیدن یک فیلم برویم، نرفتن یا عدم امکان برای دیدن فیلم سبب از دست رفتن خواب شبانه ما نخواهد شد و پس از مدتی آن را به کلی فراموش خواهیم کرد. حال لیست نیازها را به طور مفصل بررسی میکنیم. نیازها عبارتند از:
1- امنیت: همه ما خواستار رهایی از ترسهایی هستیم که در اثر تهدید و ارعاب در ما شکل گرفتهاند. در صورتی که دانشآموز بخواهد در درس و مدرسه توفیق یابد میبایست احساس امنیت کند.
مسلماً اگر دانشآموزان دائماً نگران تهدید و ترس از شکست باشند چیز زیادی یاد نخواهند گرفت با وجودی که اغلب مدارس سعی زیادی در برآورد این نیاز دانشآموزان دارند اما عدهای از شاگردان مرتباً اظهارنگرانی و ترس از تحقیر و مرعوب شدن میکنند.
2- امید: امید به معنی انتظار خوب شدن اوضاع یا حداقل بدتر نشدن اوضاع در آینده است. امید موجب ادامه کار و چشم دوختن به آینده است. در صورتی که کسی امیدش را از دست بدهد بسیار متاثر خواهد شد.
دانشآموزان به امید توفیق در تحصیل، در مدرسه به سر میبرند. هم چنین آن ها به امید یادگیری مطالب مناسب، استفاده لذتبخش از وقت و عدم برخورد نامناسب در این مکان یعنی مدرسه جمع میشوند.
دانشآموزانی که گلاسر از آن ها سخن راند کسانی هستند که امید خود را از دست دادهاند و فکر میکنند دیگر مدرسه مطالب مفید و آموزندهای برای آنان ندارد.
3- پذیرش و مقبولیت: هر دانشآموزی خواستار پذیرفته شدن از طرف اولیای مدرسه و افراد گروهی است که در آن به سر میبرد. این خواست بیشتر در مورد کودکان و نوجوانان صادق است تا ما بزرگسالان.
ما بزرگسالان تقریباً هر روزه از رفتارهای اطرافیان خود تایید، ستایش و توجه دریافت میکنیم و در مییابیم که مورد پذیرش و قبول دیگران هستیم، در حالی که برخی از دانشآموزان با وجود تلاش در مدرسه احساس پذیرش و مقبولیت نمیکنند و تلاش مداوم آن ها برای کسب پذیرش میباشد.
4- شأن و احترام: نیاز به تصویری مثبت از خود در ابتدای کودکی پیدایش یافته و تا دوران بلوغ به اوج خود میرسد.
دانشآموزان دوست دارند توانا به نظر دیگران برسند. آن ها تصویری از خود ارائه میدهند که با هوش، توانمند، خونسرد، قوی و صادق به نظر دیگران برسند. حتی گاهی با چنگ و دندان از این تصور شخصی دفاع میکنند. دلیل بسیاری از اعمال آن ها نظیر حالت تدافعی، عدم میل به کوشش، کنارهگیری و برخورد متقابل، حفاظت از خویش است. مدرسه میتواند هم در ساخت تصور شخصی و هم در تخریب آن کمک کند.
5- قدرت: همگی ما خواهان کنترل بر زندگی خود و رویدادهای محیطمان هستیم. این نیاز حتی قبل از شروع به صحبت آغاز شده و تا انتهای زندگی با ماست. ما خواستار تصمیمگیری درباره مسائل خود هستیم حتی اگر این تصمیم گیری ها اشتباه باشد. اغلب مدارس همواره در حال هدایت تحصیلی دانشآموزان میباشند و فرصت زیادی برای اخذ تصمیم به آنان واگذار نمیکنند.
6- لذت: همواره دانشآموزان به دنبال لذت و سرگرمی هستند. اغلب اوقات این نیاز توسط معلمان خردمند، تعامل با همکلاسی ها، رقابتهای گروهی، کشف علایق فردی و کار بر روی هدفی ارزشمند ء میگردد.
اما مدارس هنوز کار مهمی در جهت ایجاد لذت در مدارس نکردهاند.
7- شایستگی: هر دانشآموزی میخواهد نه تنها مطالب زیادی را بداند بلکه آن ها را درک کند و بفهمد و همه دانشآموزان خواستار آنند که در رشتهای دارای مهارت و شایستگی کامل شوند.
مدرسه تنها شانس آنان برای بدست آوردن این شایستگیها است. اما اشکالاتی بر سر راه مدرسه است. اغلب ما دگی و عدم علاقه دانشآموزان و نیز عدم ارتباط مناسب دانشآموزان با معلمان را به عنوان دلیل میبینیم اما دلیل عمده آنکه ما نتوانستهایم دانشآموزان را به شایستگی لازم برسانیم این است که معلمان کمکی به یادگیری آنچه که دانشآموزان دوست دارند نمیکنند.
اولویتهای دانشآموزان در یادگیری:
اغلب دانشآموزان زمانی از مدرسه لذت میبرند که به یادگیری با شیوههای خود تشویق شوند.
آن ها دوست ندارند که معلم مرتباً به آن ها بگوید که چه بکنید، دوست ندارند برای مدت طولانی ساکت نشسته و تنها شنونده باشند. دوست ندارند خودشان به تنهایی کار کنند. دوست ندارند که فقط حقایق مربوط به دانش را حفظ کنند و تکالیف طولانی و تکراری انجام دهند، همچنین دوست ندارند در موقعیتی رقابت کنند که فقط همیشه دو یا سه نفر معینی برنده این رقابت باشند.
آن ها دوستدار صحبت با یکدیگر، کار گروهی، حرکت به اطراف، انجام کارهای خلاق و ثمربخش با دستهای خودشان و کاربر روی پروژهها میباشند.
آن ها تنوع را دوست دارند. از رقابتهای تیمی و گروهی لذت میبرند و همواره میخواهند رکوردهای قبلی را بهبود بخشند.
از کامپیوتر و رسانههایی مثل تلویزیون خوششان میآید. از یادگیری زبانی که موزون، ریتمیک و آهنگین است لذت میبرند. از گفتن و شنیدن داستان ها لذت میبرند. از ایفای نقش و تقلید کردن خوششان میآید. از رقص، کف زدن، موسیقی و فعالیتهای موزون استقبال میکنند.
به دانشآموزان در انتخاب عناوین درسی و فعالیتهایی که به آن علاقهمندند کمک کنید:
به محض آنکه دانشآموزی راه یا شیوه یادگیری خود را انتخاب کند میتواند عناوین مورد علاقه خود را برگزیند.
معلمان از این که کل طرح درس، با واگذاری حق انتخاب به دانشآموزان درهم میریزد و کارشان را دچار مشکل میکند، کمتر به آن ها حق انتخاب میدهند.
مدرسه را برای دانش اموزان جذاب کنیم!!!
دانشآموزان ,ها ,مدرسه ,آنان ,دوست ,یادگیری ,آن ها ,خود را ,را به ,را دوست ,شور و ,نیازهای دانشآموزان چیست؟ ,مواردی توانا هستند ,جذابیت برخوردار نیستند ,بهره بگیرید حال
درباره این سایت